نسبیت گرایی اخلاق/ جواد هاشمی/ بخش دوم
نقد و بررسی دیدگاههای مذکور
1-نسبیتگرایی توصیفی
این نسبیت تنها با مراجعه به برخی مستندات و شواهد جزئی ادعا میشود که ارزش های مورد قبول افراد و جوامع گوناگون، متفاوت است و اصول ثابت ارزشی وجود ندارند.
اما این استنتاج نادست است، زیرا اختلاف نظر در احکام اخلاقی هر چند زیاد باشد و نمونههای فراوانی از آن ارائه شود دلیل بر عدم وجود اصول ثابت و مشترک نخواهد بود.
2-معرفت شناختی
نقدی که بر این استدلال وارد است مربوط به شیوهی استدلال و مبنای نسبیتگرایی معرفت شناختی است. از این نسبیتگرایی و نسبیتگرایی توصیفی نتیجه گرفته میشود که اخلاق هیچ مبنای واقعی ندارد و تنها متکی به خواست ها و سلایق فردی یا توافق و قرارداد اجتماعی است، استنتاجی نابجا و نادرست صورت گرفته است. چون اولا چنان که گفتیم نسبیتگرایی توصیفی از اثبات اختلاف همه جانبه در ارزش های اخلاقی ناتوان است.ثانیا میان نسبیتگرایی توصیفی و معرفت شناختی، ربط منطقی وجود ندارد. علاوه بر این که در نسبیتگرایی قراردادی تمام گزارههای اخلاقی همانقدر اخلاقی هستند که گزارههای مقابل آنها هستند.
مشکل اساسی دیگر نسبیتگرایی قرارداد گرایانه که اعتبار اخلاق را به نسبیتگرایی فرهنگی وابسته میدانند این است که تعریف مفهوم یک فرهنگ یا جامعه بسیار مشکل است، و از طرفی لازمهی این نسبیت آن است که چنین حکم شود که فعل خاصی هم خطاباشد و هم خطا نباشد. مثلا اگر شخصی شهروندی آمریکایی است و عضوی از کلیسای کاتولیک روم او(از خهت کاتولیک بودنش )اگر سقط جنین را اختیار کند کار خطایی انجام می دهد و(ازآن جهت که شهروند آمریکایی است)اگر بر خلاف آموزش های کلیسای خود در مورد سقط جنین عمل کند خطا کار نیست.
در مورد نسبیتگرایی هنجاری همان نقدهایی که به نسبیتگراییهای قبل وارد شد بر این هم وارد است.
3- نسبیتگرایی فرهنگی:
نسبی نگرها معمولا برای تنوع فرهنگی اهمیت چشمگیری قائلند و وجود چنین تنوعی چون و چرا بر نمیدارد. چیزی که به این اندازه بدیهی نیست این است که آیا در خصوص باورهای اخلاقی پایه نیز اختلاف نظر وجود دارد.مثالی ساده در این زمینه به ما کمک خواهد کرد. انگلیسیها از سمت چپ جاده میرانند، آمریکاییها از سمت راست. این روال ها به حکم قوانین انجام میگیرد و قوانین انگلستان و آمریکا در این خصوص متفاوت است. ولی این روال های مغایر لزوما ثابت نمی کند که در باورهای پایه هم اختلاف وجود دارد. طراحان قوانین هر دو کشور، چه بسا بر مبنای اصولی واحد عمل کرده باشند. نظیر این که پیروی اعضای جامعهای واحد از قوانین واحد راهنمایی و رانندگی برای همگان به یکسان اسباب خیر و برکت است.
بنابراین، درست است که اعمال اخلاقی در جهان بسیار متفاوت است، ولی امکان دارد توافقی بنیادین بر سر ارزش ها و اصول اخلاقی پایه وجود داشته باشد.
دیگر اشکالات نسبیتگرایی فرهنگی این است که ما مجبوریم تا از هنجارهای اجتماعی پیروی کنیم در غیر این صورت خودمان با خودمان در تناقض خواهیم بود. اگر «خوب» و «از نظر اجتماعی پسندیده»به یک معنی باشد،آنگاه اگر یکی از آنها بر چیزی صدق کند آن دیگری نیز باید بر آن صدق کند. .بنابراین این استدلال معتبر است که: فلان کار از نظر اجتماعی پسندیده است.
اگر نسبیتگرایی فرهنگی صحیح باشد آنگاه به طور سازگاری نمیتوانیم با ارزشهای جامعه خودمان مخالف باشیم. اگر نسبیتگرایی فرهنگی صحیح باشد،آنگاه به طور سازگاری نمیتوانیم با ارزشهای جامعهی خودمان مخالف باشیم.اما این گفته یک نتیجهی باطلی است. مطمئنا میتوانیم به طور سازگاری تأیید کنیم که کاری از نظر اجتماعی پسندیده است، ولی انکار کنیم که کار خوبی است.در صورتی که اگر نسبیتگرایی فرهنگی صحیح باشد، این حرف متناقض و محال است.
4-فرااخلاق
استدلال معمول و رایجی که برای اثبات نسبیتگرایی فرااخلاقی بکار میرود مبتنی است بر نسبیتگرایی توصیفی در حالی که هنوز دربارهی نسبیتگرایی توصیفی بحث و مناقشه وجود دارد. حتی برخی از انسانشناسان فرهنگی و روانشناسان اجتماعی (همچون رالف لینتون و اس.ای.اس) حقانیت آن را به زیر سوال بردهاند.لیکن اثبات نسبیتگرایی توصیفی به تنهایی برای اثبات نسبیتگرایی فرااخلاقی کافی نیست، همچنین باید اثبات کرد که احکام اخلاقی اصلی مردم حتی اگر کاملا تعلیم داده شوند و همگی باورهای ناظر به واقع مشترکی داشته باشند باز هم مختلف و متعارض خواهد بود.
5-روان شناختی
رسالت روانشناسی تبیین فرآیند حاکم بر رفتارهای انسان و توضیح چگونگی تحقق این رفتارها در ساحت روانی وجود انسان است و از این رو توجه خاصی به مناسبات و داد و ستدهای روان وتن در پیدایش رفتار دارد. اما پاسخ به سوال از علت بنیادین و نخستین رفتارهای آدمی و قضاوت نسبت به سؤال از تمام علت رفتارهای بشری امری است که از حوزهی صلاحیت روانشناختی خارج است و اگر قضاوتی نیز در این باره و بر اساس مبانی موجود در روانشناسی صورت گیرد، فاقد هر گونه اعتبار علمی و کارشناسی است به عبارت دیگر روانشناسی فرایند داوری های ما را توضیح میدهد نه ملاک و میزانی را که باید داوری بر اساس آن صورت گیرد.
بنابراین با یافتههای روانشناختی نمیتوان نسبت به عدم تأثیر ارادهی انسان و مجبور بودن او در تمامی رفتارها و از جمله رفتار اخلاقی او داوری کرد تا در سایهی آن بتوان نسبیت اخلاق را برکرسی نشاند. به علاوه غلبهی فشارهای روانی بر فرد هنگامی موجب رفع مسئولیت اخلاقی و قبح یک عمل میشود که به مرز جنون و ناتوانی برسد و کاملا تعقل و اندیشه و قدرت را در فرد از بین ببرد و جنون و عجز یک مفهوم مشخص عرفی و یک حقیقت خارجی ثابتاند نه امری نسبی و سیال.
6-جامعهشناختی
اشکال وارد بر این بیان متوجه مبنای آن است. در بحث از مناسبات «فرد» و «جامعه» اصالت با (فرد) است و جامعه مقصود بالعرض می باشد؛ اگر چه تأثیرات جزئی اجتماع بر تربیت فرد را نیز نمیتوان انکار کرد. همچنین شخصیت نوعی انسان با نیازها و لوازم خود، در طول تحولات و در شرایط مختلف، ثابتاند. اجتماع نیز از احکام طبیعت انسان بوده و به پیروی از ثبات طبیعت انسان، احکام اجتماعی هم ثابتاند. اگر چه برخی تغییرات جزئی پیدا میکنند، امور کلی جامعه مانند ضرورت خود اجتماع و خوبی و بدی، تغییر نمیکند. حسن اعتدال در چهار غریزهی حفظ موجودیت و دفاع و کنجکاوی و اعمال و قدرت و پذیرش آن یعنی عفت، شجاعت، علم و عدالت،امری پایدار و ثابت است. و چون اجتماع انسانی هم تابع احکام فرد در جامعه و طبیعت انسانی است، فضایل چهارگانه فوق، حسن و قبح دائمی دارند.
وقتی اصول اخلاقی ثابت باشد، فروع هم ثابت است و فقط تغییراتی در مصادیق به وجود میآید و یا در تطبیق اصول بر مصادیق اختلافاتی بروز میکند. بطور خلاصه، فشارهای اجتماعی اگر چه وجود دارند و بر رفتار و تربیت افراد هم تأثیر میگذارند، مادام که به مرز جبر فلسفی نرسد، موجب رفع مسئولیت اخلاقی و نسبیت در اخلاق نمیشوند؛ اگر چه میتوانند در تشدید و تخفیف مسئولیت اخلاقی مؤثر باشند.
نقدهای کلی نسبیتگرایی در اخلاق:
1-اگر ما قائل به نسبیت اخلاقی باشیم، چنانچه یک فعل خاصی از دو نفر به صورت متضاد صادر شود نمیتوان میان آن دو حکم کرد و در مقام ارزشیابی نمیتوان فعل آن دو شخص را ارزیابی نمود. زیرا هر کس فعل خودش را نسبت به شرایط و امور نسبی خود انجام میدهد. به عنوان مثال اگر گزاره دروغ گفتن را در نظر بگیریم که شخصی آن را خوب میداند و دیگری آن را بد میداند، در مقام قضاوت و داوری چگونه میتوان حکم کرد؟
البته ممکن است گفته شود که گزارههای اخلاقی امور فردی، شخصی و درونی هستند و متمایز از قواعد حقوقی میباشند و لذا هیچ ایرادی وارد نیست که در مقام ارتکاب متناقض یک فعل اخلاقی توسط دو نفر نتوانیم حکم کنیم.
سخن فوق وقتی صحیح است که گزارههای اخلاقی هیچگونه تأثیری بر فرد دیگری یا اجتماع و ... نداشته باشد. ولی آنجا که گزارههای اخلاقی تأثیراتی بر غیر میگذارند و اثر مثبت و یا منفی از خود به جا میگذارند میتوان در مقام ارزیابی واقع شد، چرا که این گزاره از حیطه فردی خارج شده و تأثیری فراتر از حیطه فاعل آن دارد.
2-اشکال دیگری که به نسبیتگرا وارد میشود این است که این گرایش منجر به حذف ادلهی شهادت در محکمههای قضایی میشود. به این صورت کسی که دروغگویی و راستگویی را امری نسبی میداند، در محکمه نه تنها شهادت به دروغ میدهد بلکه آن را امری خوب و اخلاقی میداند در صورتی که در دادگاههای قضایی شهادت یکی از ادلهی اثبات حکم بوده و به آن اهتمام ورزیده میشود.
3-وقتی که شخص با دو فعل اخلاقی متناقض مواجه میشود این سوال پیش میآید که آیا این شخص میتواند هم مرتکب آن بشود و هم آن را ترک کند. اگر جواب آری است شخص دچار بحران هویت خواهد شد و اگر جواب منفی است پس باید برای خود اصولی داشته باشد که یکی از آن دو فعل را برگزیند که در این صورت به یک ثبات خاص فردی خواهیم رسید و از نسبیت مطلق که هیچ اصولی را نمیپذیرد خارج خواهیم شد.
پیامدهایی چند از نسبیتگرایی
1-سلب مسئولیت: هیچ فردی را در قبال رفتار خود از نظر اخلاقی و در بسیاری از موارد از جهت حقوقی مسئول نمیشناسند. افزون بر آن وجدان عمومی اعتماد به دیگران و عناوین خیر و شر هیچ مفهوم و خاصیتی نخواهد داشت.
2-بیثمری احکام اخلاقی: احکام و قضایای اخلاقی وقتی مفیدند که منشأ اثر باشند و این امر ممکن نیست مگر با قبول با عشق به حقانیت عام مطلق و جاودانه اصول اخلاقی. ولی نسبیتگرای اخلاقی با همهی این امور در ستیز است.
3-نفی کمال دین و جاودانگی دین: قبول تغییرپذیری و عدم ثبات احکام اخلاقی به معنای عصری و موقتی شدن تعالیم دینی و در نتیجه انکار کمال و خاتمیت دین است.
4-شکاکیت اخلاقی: امکان داوری قاطع نسبت به یک موضوع از بین میرود.
5-برابری خدمتکاران و خیانتپیشگان
ضرورت ترسیم اخلاق پایدار
نیمنگاهی به برخی پیامدهای نسبیگرایی اخلاقی، بر ضرورت وجود اخلاق جاودانه صحه میگذارد. هدفمندی انسان و مسئولیتپذیری او، توجیح حکیمانه تعلیم و تربیت و ترغیب و ترهیب امکان سخن گفتن از عدالت و ظلم و دفاع از حقوق انسان و مبارزه با تجاوز به حقوق او و تمییز بین فضیلت و رذیلت و ... و صدها رکن و اصل دیگر از اصول حیات انسانی که با نادیدهگرفتن هر یک از آنها شیرازه حیات بشری از هم خواهد پاشید. همه در گروه تبیین، ترسیم و قبول اصول اخلاقی ثابت و پایدار است.
پینوشتها
1-شیروانی، علی، فرااخلاق، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی(دفتر اندیشهی جوان)،(پاییز 1376)، ص11.
2-خوشحال، ابوالقاسم، امهات فلسفه اخلاق (دفتر اول) تهران: نشر بنفشه، (1380)، ص 14 .
3-مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ص 17 .
4-دیلمی، احمد؛ آذربایجانی مسعود، اخلاق اسلامی، قم: نشر معارف، (1379)، ص40 .
5-مصباح، محمدتقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی، (1384)، ص 34.
6-بریمن، لوئیس، «نقدی بر نسبیتگرایی»، محمود فتحعلی، نقد و نظر، س 4 ، ش 1-2 ، ص 325 .
7-سجادی، سید ابراهیم: http:// www.balagh.net/ persian/akhlaq/falsafeh/03/277.htm
8-فرانکنا، ویلیا کی، فلسفه اخلاق، هادی صادقی، قم: مؤسسه فرهنگی طه، (1346)، ص 22 .
9-مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، (بهار1381)،ص172.
10-شهریاری، حمید، فلسفه اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مک اینتایر، تهران: سمت،(1385)، ص 3.
11-ادواردز، پل، فلسفهی اخلاق، انشاءا... رحمتی، تهران: تبیان، (1378)، ص 182 .
12-ویلیامز، برنارد، فلسفهی اخلاق، زهرا جلالی، قم: معارف، (1383)، ص 160 .
13-دیلمی، احمد؛ آذربایجانی، مسعود، اخلاق اسلامی، قم: معارف، (1379)، ص 51 .
14-همان، ص 52 .
15-مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم: مرکز انشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، (بهار 1381)، ص 174.
16-نقد و نظر، س 4 ، ش 1-2 ، 333 .
17-هو لمز، رابرت ال.، مبانی فلسفهی اخلاق، مسعود علیا، تهران: ققنوس، (1389)، 333 – 331 .
18-دیلمی، احمد؛ آذربایجانی مسعود، اخلاق اسلامی، قم: نشر معارف، (1379)، ص 52 - 51 .
19-همان، ص 53 -52 .
20-همان، ص 42 – 41.
منابع
ادواردز، پل، فلسفهی اخلاق، انشاء ا... رحمتی، تهران تبیان، (1378) .
خوشحال، ابولقاسم، امهات فلسفه اخلاق (دفتر اول)، تهران: نشر بنفشه، (1380).
دیلمی، احمد؛ آذربایجانی، مسعود، اخلاق اسلامی، قم: معارف،(1379) .
شهریاری، حمید، فلسفه اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مک اینتایر، تهران: سمت، (1385).ص 3 .
شیروانی، علی، فرا اخلاق، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (دفتر اندیشهی جوان)، (پاییز 1376).
فرانکنا، ویلیامکی، فلسفه اخلاق، هادی صادقی، قم موسسه فرهنگی طه، (1376).
مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، (بهار 1381).
مصباح، محمدتقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی،(1384) .
نقد و نظر، س 4 ، ش 1-2 .
ویلیامز، برنارد فلسفهی اخلاق، زهرا جلالی، قم: معارف، (1383).
هولمز، رابرت ال.، مبانی فلسفهی اخلاق، مسعود علیا، تهران: ققنوس، (1379)
http ://www.balagh.net/ Persian/akhlaq/faslafeh/03/277.htm