سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو راهی تردید(داستان)/ محمد خدادادی

ارسال‌کننده : فصل رویش2 در : 88/5/12 12:17 عصر

عجب کار سختیه انتحاب یکی از دو راه !آدمی که تصمیم گیری برای زندگی اش مهم باشه تقریباً شب و روز براش یکی می شه، آب و نون از گلوش پایین نمی ره .چند شب پیش تو جمع رفقا ، توی یکی از حجره های مدرسه بودم که یکی از آقایون، بحث رفتن و موندن رو پیش گرفت، خلاصه داغ دل ما رو تازه کرد.فرصت مناسبی بود که بالاخره تکلیف خودم و آینده رو روشن کنم. جالب بود حضار محترم همه اهل نظر بودن و نظریه پردازی میکردن .اول از همه حمید آقای دلپسند که طلبه سال نهم بود با حسرت گفت: هجرت به قم قبل از هر چیز توفیق می خواد، حضرت معصومه (س) باید طلبه ها رو بپذیره!ما که تو این چند ساله هنوز توفیق پیدا نکردیم .

محمد پرید توی حرف حمید آقا و گفت: عزیزدلم! این حرفا سر جای خودش، ولی اون چیزی که مهمه، همت بلند و تصمیم قاطع هر انسانیه که می تونه اونو موفق کنه .این که هیکل مبارک رو لم بده و بگه: ای بابا ما توفیق نداریم که نشد کار! اینا همش کم کاریه و فردای روزگار باید جواب این کم کاریش رو بده!امیر علی که تازه متوجه صحبت های حمید و محمد شده بود، قیافه یه طلبه موفق و نمونه رو گرفت و گفت: طلبه اگر طلبه باشه و بخواد پیشرفت کنه، توی همین حوزه خودمون هم می تونه پله های ترقی رو طی کنه . شما فکرمی کنین همه کسانی که به قم میرن و بعد از یه مدت کوتاهی از فضلای قم می شن، موفق تر از طلبه های شهرستانن؟ همین عبد الحسین نجاتی خودمون، چقدر موفقه! از خیلی طلبه های قم با اخلاق تره و علمی تره ! در حالی که یه ساعت هم توی قم درس نخونده و تنش به علماء نخورده! بحث دیگه جدی شده بود.

سعید حاج پور که چند سال پیش، هم حجره ایم بود، حرفای امیر علی رو تأیید و اینطوری تکمیلش کرد: « به نظر من رفتن به قم، مثل رفتن کسیه که شنا بلد نیست و می خواد بره کنار دریا . اگر به سرش بزنه که شنا کنه با موج اول غرق می شه ، درسته که قم معدن علم و معنویته . اما باید برنامه ریزی کرد و پشت کار داشت . خیلی ها از همین حوزه خودمون با عشق رفتن قم و بعد از یه مدتی با سر شکستگی و بی حالی برگشتن همین جا!»

برام خیلی جالب بود که نظر کاظم رو بدونم؛ آخه اون 6ـ5 سالی توی قم درس خونده ولی به خاطر مشکلات مالی که براش پیش اومده بود، برگشت. الآن هم توی یه مسجد امام جماعته و کارهای فرهنگی می کنه و خیلی هم موفقه ! طاقت نیاوردم ، رو کردم به کاظم و گفتم : کاظم جان ! نظر شما چیه ؟ یه طلبه پایه 7 اصلاً صلاح هست بره قم یا نه ؟ کاظم یه نگاه معنا داری کرد و گفت : بچه ها راست می گن ، درسته که قم موقعیت های علمی و معنویش خیلی بیشتر از اینجاست . اما اگه کسی انگیزه اش فقط بخاطر فرار از حکومت آقایون مسئول یا به خاطر کلاس گذاشتن برای جامونده ها باشه، به قطع بدونین، صد سال هم که تو قم بمونه، هیچی نمی شه . طلبه روشن کسیه که همه شرایط و موقعیت ها رو بسنجه و تصمیم درست رو بگیره.

حوزه ما یه سری مشکلات و ضعف هایی داره از جمله : محدودیت اساتید قوی و ضعیف بودن برخی استادها، نبود فضای علمی تو حوزه های مختلف مثل فقه و اصول و فلسفه و کلام و اخلاق، کم رنگ بودن نقش مسئول حوزه توی تصمیمات و کارهای حوزه، دچار روزمرگی شدن بعضی طلبه های پایه هفتم به بالا و ... .از طرفی هم مزیت هایی هم داره، مثل همین نظم و نظامی که توی حضور و غیاب و کلاس رفتن که ممکنه توی قم پیدا نشه .اگه منصفانه نگاه کنیم، امکاناتی که در اختیار طلبه های اینجاست، برای طلبه های قم اینقدر در دسترس نیست؛ مثل همین کتابخانه امام صادق (ع)، سالن مطالعه اش و نمایه اش .( بماند که بعضی ها هنوز بلد نیستن که کجا و چطوری دنبال کتاب و مقاله بگردن) خلاصه هم مزیت داره، هم عیب! قم هم، همینطوره، وجود مقدس حضرت معصومه (س) و علما و مراجع عظام کاملا فضای علمی و معنوی رو برای جوینده هاش فراهم کرده و هر کسی که طالب باشه، قطعاً سیراب می شه!تأسیس مؤسسات و مراکز تخصصی، مخصوصاً توی سال های اخیر، از مزیت های مهم قم به شمار می یاد . چند وقت پیش شنیدم، مرکزی تأسیس شده که طلبه های علاقه مند به مقوله هایی مثل سینما و تئاتر و هنرهای اسلامی، می تونن دوره های مختلفش رو بگذرونن و مدرک بگیرن .جالبه بدونین بیش از چند صد تا مؤسسه و مرکز تخصصی توی قم فعالند و روز به روز هم داره به اون اضافه می شه !البته میزان بازدهی و کارکردشون توی جامعه بماند!))واقعاً از تحلیل کاظم لذت بردم، مشخص بود کاملاً با فضای قم آشناست. اما توی ذهن خودم سؤالات و ابهامات زیادی وجود داشت. فکر کردم توی جمع مطرح کنم و جواب قانع کننده ای بدست بیارم.رو کردم به کاظم و گفتم : مگه مهم ترین و اصلی ترین دلیل ما برای درس و بحث و نهایتاً اجتهاد، آیه «نفر» نیست؟ پس چرا طلبه هایی که به بهانه تحصیل بهتر و کاملتر به قم هجرت می کنن اصلاً به قسمت دوم آیه که مربوط به رجعت باشه توجهی ندارن؟دلیل واضح اون هم ، وضعیت تبلیغ توی کشوره! با توجه به اینکه، هزاران طلبه توی قم داریم، هنوز بعضی از مساجد شهرای کوچیک و بزرگمون امام جماعت یا یه سخنران قوی ندارن.اگه من هم راه این آقایون رو طی کنم اصلاً دوست ندارم در قم تحصیل کنم .))چند لحظه همه ساکت شدند و به حرف های من فکر کردند؛ تا اینکه جواب خودم رو خودم دادم:

((این برنگشتن به قوم فقط مختص اون دسته از طلبه هاست که هیچ دغدغه تبلیغ و نشر معارف دینی رو ندارن و براشون هم مهم نیست که جامعه روز به روز از این معارف دورتر می شه و الا مگه آدمی که دغدغه هدایت مردم رو داره می تونه بی خیال همه چی، فقط مشغول درس و بحثش بشه ؟!)) همه با نگاهشون آفرین گفتند و خودم هم حال کردم . جلسه اون شب خیلی رو افکارم تأثیر گذاشت ، چند روزی هم صحبت های دوستان و تحلیل خودم رو مرور می کردم تا اینکه یه اتفاق مهمی افتاد...من تصمیمم رو گرفتم ...

 




گفت و گو با حجت الاسلام عبدالکریم عابدینی ( مفسر قرآن) بخش دوم

ارسال‌کننده : فصل رویش2 در : 88/5/12 12:9 عصر

س: ) استاد ؛ برخی بر این باورند که اگر کسی فلسفه نداند، هیچ چیزی از قرآن درک نمی کند . این صحبت ها را هم معمولاً به آیت الله حسن زاده و آیت الله جوادی آملی نسبت می دهند . ارزیابی شما از این نظریه چیست ؟  

ج: ) نخیر ! اینکه کسی فلسفه نداند ، هیچ چیزی از قرآن نمی فهمد درست نیست . ولی اگر در قران به آیه ای برسیم که مثلاً بحث وحدت وجود در آن مطرح می شود ، در این صورت اگر کسی بخواهد در مورد این آیه اظهار نظر بکند، حداقل باید در حال و هوای مفاهیم و اصطلاحات فلسفی باشد. اگر حرف این عزیزان درست باشد باید خداوند به جای یا ایها الناس می فرمود یا ایها الفلاسفه .

قرآن برای همه نازل شده و هر کسی در حد خودش می تواند قرآن را درک کند . البته ( هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ) هر کس علم و دانش بیشتری داشته باشد به همان اندازه بهره بیشتری از قرآن می برد . اگر کسی در علم نجوم اطلاعات داشته باشد، آیات مربوط به ستاره شناسی را بهتر می فهمد. قرآن می فرماید:« و اللیل إذا یغشی » اگر بخواهیم مفهوم دقیق لیل و سایه ای که بر زمین گسترده می شود را بفهمیم باید به اطلاعاتی در مورد حرکت وضعی و انتقالی زمین، رابطه زمین با خورشید و کرات دیگر دست یافته باشیم . ولی از همه مهم تر فرموده قرآن است : « لا یمسه إلا المطهرون » اگر انسان همه این علوم را بداند اما دلی آکنده از گناه و معصیت و شرک داشته باشد، قرآن دست رد بر سینه چنین نامحرمی می زند. لذا ائمه اطهار ( علیهم السلام ) که در اوج قله طهارت و پاکی بودند، اسرار حقایق و باطن قرآن را به خوبی می دانند .

از امام حسین (ع) حدیثی نقل شده با این عبارت که ( کتاب الله عزو جل علی أربعه أشیاء : علی العباره و الإشاره و اللطائف و الحقائق . فالعباره للعوام و الإشاره للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقائق للأنبیاء ) این حدیث گویای آن است که کتاب خدا ظاهر و عبارتی دارد و ما خیلی هم تفسیر بدانیم با ظاهر کتاب خدا سر و کار داریم ؛ اما اگر دلی پاک و طاهر داشته باشیم ، به اندازه طهارت باطن، از زیبایی ها، شیرینی ها و اسرار کتاب خدا روزی ما می شود .

س: ) به نظر شما، عنوان درس خارج برای تفسیر هم صدق می کند ؟

ج: ) البته تاکنون تفسیر به این شکل مطرح نبوده ولی اگر مثل فقه و اصول ، کرسی درسی برای تفسیر داشته باشیم ، استاد مبرزی باشد و شاگردانی که به برخی مبانی آگاهی داشته باشند ، اقوال و ریشه های اقوال را بدانند و اظهار نظر بکنند و استاد صاحب نظر هم در پایان جمع بندی مناسبی از مباحث داشته باشد ، در این صورت همان مسیر اجتهاد در فقه و اصول ، در تفسیر هم طی شده و عنوان درس خارج برای تفسیر هم صدق می کند .

س: ) به نظر حضرتعالی آیا حوزه های علمیه توانسته اند وظیفه خود را نسبت به قرآن و تفسیر انجام دهند؟

ج: ) بنده چند سال پیش مقاله ای در مورد ضرورت محوریت ثقلین در نظام آموزشی حوزه نوشتم که در یکی از همایشهای حوزه علمیه قم ارائه گردید. حرف و گلایه بنده در آن مقاله این است که با وجود اینکه ما مدعو ثقلین هستیم ، چرا به بخشی از آن پرداختیم ؟ چرا فقط فقه و اصول را گرفته اما فقه اکبر را واگذاشتیم ؟ چرا معارف و حقایق اعتقادی، اخلاقی و بسیاری از مسائلی که جوامع بشری به شدت به آن محتاجند و حوزه باید این نیاز ها را پاسخگو باشد را واگذاشتیم ؟ پاسخگویی به این نیاز ها امکان ندارد مگر اینکه قرآن را جدی ترین متن آموزشی حوزه ها به حساب بیاوریم . در این زمینه از طرف حوزه ها خیلی کوتاهی شده است .

س: ) استاد در حوزه قزوین چطور ؟ آیا حوزه علمیه قزوین این خدمت را در قبال قرآن کریم انجام داده است ؟

ج: ) من این خدمت را احساس نکردم و فکر می کنم این خلأ در قزوین هم وجود دارد. البته نه تنها در حوزه علمیه قزوین ، بلکه در تمام حوزه ها این کوتاهی در حق قرآن بوده است . اگر هم حوزه ای استثنائاً این کار را انجام داده ، ما خبر نداریم . البته قبول دارم که حوزه ها رویکردشان به قرآن بیشتر از گذشته شده و گامهای خوبی برداشته اند اما فاصله ما تا جائی که قرآن محور همه حرکتهای علمی و آموزشی قرار بگیرد ، خیلی زیاد است . هنوز تا جائی که مشمول آیه « قال الرسول یا رب إن قومی إتخذوا هذا القرآن مهجوراً » نشویم فاصله زیادی مانده است .

فصل رویش : خیلی ممنون که به سئوالات ما جواب دادید . امیدواریم که در تمامی فعالیتهای تفسیری خود ، به مدد قرآن موفق و مؤید باشید . چاپ کتاب « در جستجوی لیله القدر » را هم پیشاپیش تبریک عرض می کنیم .

ج: ) بنده هم خیلی سپاسگزارم ، شما هم در تهیه و انتشار مطالب حرکت آفرین موفق باشید .

 




گفت و گو با حجت الاسلام عبدالکریم عابدینی ( مفسر قرآن) بخش اول

ارسال‌کننده : فصل رویش2 در : 88/5/12 12:7 عصر

 

اشاره :

«اَلو ، سلام علیکم

سلام علیکم و رحمه الله

حاج آقا ! بنا داریم در خصوص مأموریتها و کارکردهای حوزه گفتگویی با جنابعالی داشته باشیم.

بی رو در واسی فرصت ندارم چون مشغول مقدمات چاپ کتابی تفسیری هستم.»

ما که در مورد موضوع کارکردها جواب مثبت نگرفته بودیم با شنیدن این حرفها فرصت را غنیمت شمردیم تا به بهانه تهیه گزارشی از انتشار کتاب «در جستجوی لیله القدر» از نوع فعالیت ها، پیشینه و نگاههای تفسیری مردی که به بارگاه «تسنیم » بار یافته، از نزدیک آشنا شویم.

ظهر یک روز تابستانی با گرمای 38 درجه بالای صفر و شکمی گرسنه به منزل قدیمی اش در خیابان سپه رفتیم . تا چشممان به گلابی های باغچة حیات اُفتاد ، حاج آقا بلافاصله گفت: « می توانیم منتظر باشیم تا برسند ، آخه وقت خوردن این گلابی ها پاییز است » آن وقت همه خنده کنان به کتابخانه ایشان رفتیم و پای صحبت هایش نشستیم.

شنیدن صحبت های مردی که خودش را وقف قرآن و عترت کرده و از ثمرات شجرة طوبای تفسیری آیه ا.. جوادی آملی بشمار می آید، لطف زیادی دارد. استادش در نامه ای خطاب به همة ما نوشته است: « در بهره وری از محضر چنین معلّمی فتوری نکنند.» پس برای دقایقی گوش می سپاریم به سخنان قرآنیِ مردی قرآنی .

فصل رویش : در خدمت جناب استاد عابدینی هستیم . به جهت جایگاهی که در شهر دارید خیلی از خوانندگان ما با جنابعالی آشنایی اجمالی دارند ولی علاقه مندیم از زبان حضرتعالی، به زوایایی از زندگی علمی خود که لازم می دانید اشاراتی داشته باشید؛ مخصوصا اگر از زمان و چگونگی ورودتان  به مباحث تفسیری اگر مطالبی بیان بفرمائید ممنون خواهیم شد

عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم بنده در حدود سال 1350 وارد حوزه علمیه قزوین شدم . پس از جند ماهی به حوزه علمیه چیذر واقع در شمیران تهران هجرت کردم . به جهت علاقه خاصی که به تحصیل در قم داشتم در اولین فرصت ممکن به شهر مقدس قم هجرت کرده و در مدرسه کرمانی ها سال تحصیلی 53 54 را شروع کردم . بنده در حماسه چهاردهم تا هفدهم خرداد سال 1354 که برای گرامیداشت دوازدهمین سال شهدای قیام پانزده خرداد و احیای آن حماسه بزرگ صورت گرفت شرکت فعال داشتم و در عصر روز هفدهم خرداد، گارد شاهنشاهی و سایرعوامل وابسته به رژیم به مدرسه فیضیه هجوم آوردند و طلاب انقلابی را با ضرب و شتم بسیار دستگیر و روانه شهربانی قم کرده و از انجا نیز راهی تهران و زندان اوین کردند. در زندان اوین نیز پس از 20 روز بازجوئی و شکنجه های بسیار، عده ای از جمله بنده را به منظور دور ماندن از حوزه مقدسه قم، به کرمان و سپس شیرازتبعید کردند. البته گوشه هایی از این ماجرا در کتاب "حماسه 17 خرداد" از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است . بعد از گذراندن دوره تبعید، به حوزه علمیه قم بازگشته و تحصیلات حوزوی را به همراه دور جدیدی از فعالیت های انقلابی شروع کردیم. این فعالیت ها با ارتحال شهادت گونه فرزند رشید و فقید امام(ره) مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی آغاز شد که تفصیل این مطالب نیز در کتاب " حماسه 19 دی" به چاپ رسیده است . در همین سالها مشغول دروس دوره سطح بودم که انقلاب به پیروزی رسید .

 در حدود سال های 1365 بود که دروس خارج فقه و اصول را آغاز و از محضر آیات عظام فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی و برخی آیات دیگر استفاده بردم . ضمن آن که از محضر تفسیری، فقهی و فلسفی حضرت آیت الله جوادی آملی دام ظله العالی تلمذ کرده و دروس اسفار صدر المتالهین را از محضر حضرت آیت الله حسن زاده آملی بهره بردم .

از جمله توفیقات دوران تحصیل اینجانب پیشنهاد جلسه هفتگی پرسش و پاشخ به حضرت استاد جوادی آملی از طرف بنده و پذیرش این پیشنهاد از سوی معظم له می باشد. توصیف این جلسات و بیان برکات و خاطرات آن را نمی توان در این گفت و گو بیان کرد. در همین حلسات بود که تفسیر بزرگ " تسنیم " پایه ریزی گردید و بدان وسیله چشمه های جوشان معارف قرآنی از قلب علامه فقیه و مجتهد متاله و مفسر فرهیخته بر زبان و بنان معظم له جاری و برای دلهای مشتاق حکمت و معرفت، عامل شادابی و نشاط و حیات معنوی گردید.

فصل رویش: حضور جنابعالی در قزوین به چه صورت بود؟ از برگزاری جلسات تفسیر در قزوین و از برکات این جلسات بفرمائید.

عابدینی : دوره های متعددی از جلسات تفسیر تا پیش از سال 1377 در مکان های مختلف و با خاطرات به یاد ماندنی برگزار شد و بنده با اشتیاق تمام برای حضور و برپائی این جلسات به قزوین می آمدم .

در سال 1377 بود که به قزوین باز گشتم و به حکم حضرت آیت الله باریک بین (حفظه الله ) افتخار حضور در جایگاه امامت موقت جمعه را یافتم . در این سال ها دور جدیدی از تفسیر قرآن کریم را همراه با تدریس دروس سطوح عالی حوزه از قبیل رسائل، مکاسب و کفایه را آغاز کردم .

محصول این دوره از فعالیت ها، تفسیرسوره مبارکه جمعه در دو مجلد، تفسیر سوره های جزء آخر قرآن کریم و برخی سوره های دیگر بوده است . در حال حاضر تفسیر سوره مبارکه قدر با نام " در حستجوی لیله القدر" در یک مجلد در آستانه چاپ است .

فصل رویش: استقبال مردم و فرهیختگان از جلسات تفسیر به چه صورت بود؟ آیا رضایت بخش بوده است؟

عابدینی: بنده در ابتدای ورود به قزوین، فرهیختگانی را که از آنان چشم یاری داشتم، برای اقامه تفسیر و قیامی قرآنی دعوت کردم و از آحاد آنان خواستم ( خذ الکتاب بقوه) . برخی از این جمع به این درخواست پاسخ دادند ولی از اکثر افراد آن جمع جوابی نشنیدم و از اینکه قرآن و تقسیر آنرا جدّی نگرفتند گلایه مندم.

اگر دیگران یک حرکت قرآنی را شروع می کردند، ما دنبالشان حرکت می کردیم ولی بنده که این حرکت قرآنی را شروع کردم چرا دیگران حرکت نکردند؟ چرا جدی نگرفتند و چرا حضور پیدا نکردند ؟

ولی با تمام این مسائل به خوبی باور کرده ام که علاقه مندان به تدبر و اندیشه در آیات و معارف قرآن کریم هر روز بیشتر از گذشته به میدان می آیند و عمیق تر از گذشته در پیام های کتاب خدا می اندیشند و نیاز به کتاب خدا را بسیار بیشتر از گذشته ها احساس می کنند . البته این علاقه مندی و احساس نیاز، مسئولان فرهنگی معنوی جامعه را با وظیفه ای سنگین مواجه می سازد تا از همه فرصت ها و امکانات و نیروهای انسانی مستعد برای آموزش قرآن کریم در حوزه های مختلف اعم از روخوانی ، ترتیل ، تجوید ، تفسیر و....تا رسیدن به مرحله انس و دوستی نسبت به کلام و کتاب خدا ، استفاده برند.

فصل رویش: به نظر حضرتعالی مسئولین نظام برای ترویج فرهنگ قرآنی چه وظیفه ای برعهده دارند ؟

عابدینی : به جهت برکات انقلاب اسلامی رویکردی ستودنی در میان اقشار مختلف مردم به سمت معارف دینی به وجود آمده است . مسئولان فرهنگی نظام هم به خوبی می توانند این حرکت را به سمت تدبر در قرآن ، آشنا کردن مردم با منظومه های خیره کننده معارف قرآنی رهبری کنند تا این علاقه مندی به دام خرافه پرستی وسطحی نگری گرفتار نیاید.

س : همانطور که اسنحضار دارید هر علمی در ظرف ارائه و بیان از روش هایی پیروی می کند . برای ارائه تفسیر هم روشهای مختلفی ذکر می شود . آیا حضرتعالی هم روش تفسیری خاصی دارید ؟ خلاقیت های روش تفسیر شما چیست ؟

ج :تفسیر قران کریم به دو روش "ترتیبی"و"موضوعی"رواج دارد. روش تفسیری بنده سه بخش کلی دارد . بخش اول در معرفی سوره است که شامل شناسنامه سوره ، شان نزول، فضیلت، آثار و برکات سوره، ساختار شناسی سوره، رابطه سوره با سوره پیشین و نیاز انسان و پاسخ سوره به آن نیاز است.

 بخش دوم تفسیرآیه هاست که شامل ساختار شناسی آیه، شان نزول آیه،  تجزیه وترکیب، شرح واژگان کلیدی، نکته های بلاغی وهنری ، رابطه با آیه پیشین و..میباشد. فعالیت های دیگری هم در بخش دوم انجام می گیرد. یکی از این فعالیت ها در طرح تفسیری بنده با عنوان ( سیری در قرآن همراه با آیه ) نامیده می شود؛ به این صورت که خودم را در خدمت آیه ای که مورد بحث است قرار می دهم و با این آیه به سیر در قرآن می پردازم .

مثلاً فرض کنید آیة ( و اسبق علیکم نعمه ظاهره و باطنه/ لقمان 20) را می خواهیم تفسیر کنیم . در اینجا به تمام مطالبی که در مورد نعمت در قرآن موجود است می پردازیم . مطالبی از قبیل نعمت چیست ؟ آیات دیگر در مورد نعمت چه می گویند ؟ برخورداران و محرومان از نعمت چه کسانی هستند ؟ وظیفه ما در قبال نعمت چیست ؟ کدام نعمت اهمیت و جایگاه بالاتری  دارد ؟

با این روش انسان به خیلی از مطالب دست می یابد و لذت معارف قرآنی را می چشد.

همین روش را در مورد روایات هم انجام می دهیم و به روایاتی که در تفاسیر آمده اکتفاء نمی کنیم . این مرحله هم ( سیری در روایات یا در آیینه روایات ) نام دارد .

یکی از فعالیت هایی که در بیان تفسیر انجام می دهیم ، رجوع به فرهنگ و ادب است . در این مرحله به بررسی تأثیرات این آیه در فرهنگ و ادب و بهره هایی که این مقولات از آیه گرفته اند ، می پردازیم  و یا به بررسی اتفاقاتی که در طول تاریخ برای این آیه و با این آیه پیش آمده می پردازیم مثلاً در مورد آیة 16 و 17 سوره حدید (الم یأن للذین ان تخشع قلوبهم لذکر الله...) به جریان فضیل عیاض اشاره می کنیم

بخش سوم در رابطه با نکاتی است که جنبه تفسیری ندارند ولی مطالبی هستند که نمی شود از بیان آنها صرف نظر کرد. این قبیل مطالب در تفسیر نمونه با عنوان «نکته ها » و در تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی با عنوان « لطایف و اشارات » ذکر شده و بنده در روش تفسیری خودم « اشارات و ارشادات» نام گذاری کرده ام .

بعضی مباحث جدی و مستقلی هم در هر آیه و سوره وجود دارد که اگر تحت یک آیه بیاید ملال آور می شود،       

ما آن مباحث را به صورت مستقل ذکر کرده و به همین عنوان هم نام گذاری می کنیم . مثلاً در سوره قدر ، تعیین شب قدر و بررسی روایات آن ، از این قبیل مباحث است .بالاخره ما تمام این مباحث را در یک جلسه تفسیر ارائه می دهیم و بعد از ضبط و پیاده شدن آن در اوراق ، قلم به دست گرفته و این مواد اولیه راتوضیح و بسط می دهیم . مثلاً سوره مبارکه قدر در یازده جلسه تفسیر شد . اما کتابی که حاصل این جلسات است ، در 300 -400 صفحه تنظیم شده است . این کتاب به شیوه کاملاً محققانه و با رعایت تمام نکات فوق الذکر به نگارش در آمده و به عنوان (در جستجوی لیله القدر ) به چاب خواهد رسید .

س : ) حاج آقا ! تشویق استاد همیشه برای شاگرد مایة دلگرمی است . آیا جنابعالی هم تا کنون از طرف استادتان مورد تشویق قرار گرفته اید !

ج :) بنده بعد از تفسیر سورة جمعه و آماده سازی آن برای چاپ ، خدمت حضرت آیت الله جوادی آملی رسیده و عرض کردم : «استاد ! بنده می خواهم این کتاب را به چاپ برسانم . اگر حضرتعالی مطالبی می نوشتید ، قوت قلبی برای ما بود ! »  بعد از مدتی ایشان از طریق یکی از اخوی ها نوشته ای را به دست ما رساندند که حاوی عباراتی در تأیید و تشویق بنده برای تفسیر و تشویق دیگران برای بهره گیری از جلسات تفسیری اینجانب می باشد.

این قبیل تو جهات بزرگان باعث می شود که انسان با طمأنینه و آرامش بیشتری به کارش بپردازد؛ یعنی احساس می کند که از یک پشتوانه معنوی برخوردار شده و کار، ریشه پیدا کرده است . مثلا ًبنده الان فکر می کنم این مجوزی که حضرت آیت الله جوادی آملی به بنده داده اند، اتصال پیدا می کند به اجازه ای که مر حوم علامه طباطبائی به ایشان داده و همینطوراین سلسله ادامه پیدا می کند .

و این تاییدات اگر از نظر ظاهری هم مشروعیتی ایجاد نکند، ولی قوت قلب و پشتوانه ای معنوی بوده و سنت حسنه ای است که درتوفیق مفسرنقش بسزایی خواهد داشت. پس اگر کسی بخواهد وارد مباحث تفسیری شود حتماً باید به سلسله تفاسیر مرتبط گردد تا معلوم شود که ارتباط و اتصالی به شجره طوبای تفسیر دارد .

س:) خیلی از علوم نقش مقدمی در علوم دیگر دارد. بدون شک تفسیر قرآن نیز نیازمند به دانستن علوم دیگری است . علومی که در تفسیر قرآن کارایی دارند، کدام علوم هستند ؟

ج:) از باب مقدمه باید عرض کنم که قرآن دو زبان دارد. یک زبان ظاهری که عربی است و زبان دیگر زبان فطرت است . اگر شما زبان عربی ظاهری را به هر زبان دیگر انتقال دهید، فطرتها این زبان را می شناسد. مثلاً وقتی از عدالت می فرماید همه فطرتها می فهمند . وقتی می فرماید: « لا تقل لهما اف » هر فطرتی آن را تحسین می کند . 

اگر ما این حقایق قرآنی را برای یهودی ، مسیحی و حتی فرد لائیک و بی دین بگوییم با تمام وجودش می پذیرد. این زبان زبان فطرت است . اما برای فهم زبان ظاهری قرآن، پیش نیازهایی از علوم دیگر باید طی شود . پیش نیازهایی از قبیل آشنایی با صرف ، نحو ، لغت ، معانی ، بیان ، بدیع ، آشنایی با برخی از مباحث اصول فقه مانند مبحث عام و خاص ، مطلق و مقید ، مجمل و مبین، آشنایی با علم الرجال برای شناخت سلسله احادیثی که در تفسیر مورد استفاده قرار می گیرد ، آشنایی با علم درایه برای درک مضمون و محتوای احادیث، آشنایی با علوم قرآنی مانند ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه و آشنایی با پاره ای از مباحث علم منطق و تاریخ صدراسلام برای درک شرایط تاریخی نزول قرآن از جمله آنهاست . هر چقدر انسان در این زمینه ها قوی تر باشد، همان اندازه در ورود به حقایق و معارف و پیامهای کتاب خدا قوی تر است .

البته برخی از علوم دیگری نیز هستند که اگر چه نقش اساسی هم در تفسیر قرآن کریم نداشته باشند اما در فهم آیاتی از قرآن کریم بسیار موثر خواهد بود؛ مثل علم نجوم و هیئت که در فهم آیات مربوط به ستارگان و ماه و خورشید و زمین کمک کرده و یا ریاضیات که در فهم آیات مربوط به ارث موثر است . البته آشنایی با تفاسیر ومفسران نیز می تواند از جمله پیش نیازها به حساب آمده و محصول اندیشه و تجارب پیشینیان را در اختیار ما قرار دهد.

آشنایی با سبک ها، روش ها و مکتبهای تفسیری نیز از جمله لوازم کار تفسیری است که توضیح آن در حوصله این گفتگو نمی گنجد.  

 




<      1   2