سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو راهی تردید(داستان)/ محمد خدادادی

ارسال‌کننده : فصل رویش2 در : 88/5/12 12:17 عصر

عجب کار سختیه انتحاب یکی از دو راه !آدمی که تصمیم گیری برای زندگی اش مهم باشه تقریباً شب و روز براش یکی می شه، آب و نون از گلوش پایین نمی ره .چند شب پیش تو جمع رفقا ، توی یکی از حجره های مدرسه بودم که یکی از آقایون، بحث رفتن و موندن رو پیش گرفت، خلاصه داغ دل ما رو تازه کرد.فرصت مناسبی بود که بالاخره تکلیف خودم و آینده رو روشن کنم. جالب بود حضار محترم همه اهل نظر بودن و نظریه پردازی میکردن .اول از همه حمید آقای دلپسند که طلبه سال نهم بود با حسرت گفت: هجرت به قم قبل از هر چیز توفیق می خواد، حضرت معصومه (س) باید طلبه ها رو بپذیره!ما که تو این چند ساله هنوز توفیق پیدا نکردیم .

محمد پرید توی حرف حمید آقا و گفت: عزیزدلم! این حرفا سر جای خودش، ولی اون چیزی که مهمه، همت بلند و تصمیم قاطع هر انسانیه که می تونه اونو موفق کنه .این که هیکل مبارک رو لم بده و بگه: ای بابا ما توفیق نداریم که نشد کار! اینا همش کم کاریه و فردای روزگار باید جواب این کم کاریش رو بده!امیر علی که تازه متوجه صحبت های حمید و محمد شده بود، قیافه یه طلبه موفق و نمونه رو گرفت و گفت: طلبه اگر طلبه باشه و بخواد پیشرفت کنه، توی همین حوزه خودمون هم می تونه پله های ترقی رو طی کنه . شما فکرمی کنین همه کسانی که به قم میرن و بعد از یه مدت کوتاهی از فضلای قم می شن، موفق تر از طلبه های شهرستانن؟ همین عبد الحسین نجاتی خودمون، چقدر موفقه! از خیلی طلبه های قم با اخلاق تره و علمی تره ! در حالی که یه ساعت هم توی قم درس نخونده و تنش به علماء نخورده! بحث دیگه جدی شده بود.

سعید حاج پور که چند سال پیش، هم حجره ایم بود، حرفای امیر علی رو تأیید و اینطوری تکمیلش کرد: « به نظر من رفتن به قم، مثل رفتن کسیه که شنا بلد نیست و می خواد بره کنار دریا . اگر به سرش بزنه که شنا کنه با موج اول غرق می شه ، درسته که قم معدن علم و معنویته . اما باید برنامه ریزی کرد و پشت کار داشت . خیلی ها از همین حوزه خودمون با عشق رفتن قم و بعد از یه مدتی با سر شکستگی و بی حالی برگشتن همین جا!»

برام خیلی جالب بود که نظر کاظم رو بدونم؛ آخه اون 6ـ5 سالی توی قم درس خونده ولی به خاطر مشکلات مالی که براش پیش اومده بود، برگشت. الآن هم توی یه مسجد امام جماعته و کارهای فرهنگی می کنه و خیلی هم موفقه ! طاقت نیاوردم ، رو کردم به کاظم و گفتم : کاظم جان ! نظر شما چیه ؟ یه طلبه پایه 7 اصلاً صلاح هست بره قم یا نه ؟ کاظم یه نگاه معنا داری کرد و گفت : بچه ها راست می گن ، درسته که قم موقعیت های علمی و معنویش خیلی بیشتر از اینجاست . اما اگه کسی انگیزه اش فقط بخاطر فرار از حکومت آقایون مسئول یا به خاطر کلاس گذاشتن برای جامونده ها باشه، به قطع بدونین، صد سال هم که تو قم بمونه، هیچی نمی شه . طلبه روشن کسیه که همه شرایط و موقعیت ها رو بسنجه و تصمیم درست رو بگیره.

حوزه ما یه سری مشکلات و ضعف هایی داره از جمله : محدودیت اساتید قوی و ضعیف بودن برخی استادها، نبود فضای علمی تو حوزه های مختلف مثل فقه و اصول و فلسفه و کلام و اخلاق، کم رنگ بودن نقش مسئول حوزه توی تصمیمات و کارهای حوزه، دچار روزمرگی شدن بعضی طلبه های پایه هفتم به بالا و ... .از طرفی هم مزیت هایی هم داره، مثل همین نظم و نظامی که توی حضور و غیاب و کلاس رفتن که ممکنه توی قم پیدا نشه .اگه منصفانه نگاه کنیم، امکاناتی که در اختیار طلبه های اینجاست، برای طلبه های قم اینقدر در دسترس نیست؛ مثل همین کتابخانه امام صادق (ع)، سالن مطالعه اش و نمایه اش .( بماند که بعضی ها هنوز بلد نیستن که کجا و چطوری دنبال کتاب و مقاله بگردن) خلاصه هم مزیت داره، هم عیب! قم هم، همینطوره، وجود مقدس حضرت معصومه (س) و علما و مراجع عظام کاملا فضای علمی و معنوی رو برای جوینده هاش فراهم کرده و هر کسی که طالب باشه، قطعاً سیراب می شه!تأسیس مؤسسات و مراکز تخصصی، مخصوصاً توی سال های اخیر، از مزیت های مهم قم به شمار می یاد . چند وقت پیش شنیدم، مرکزی تأسیس شده که طلبه های علاقه مند به مقوله هایی مثل سینما و تئاتر و هنرهای اسلامی، می تونن دوره های مختلفش رو بگذرونن و مدرک بگیرن .جالبه بدونین بیش از چند صد تا مؤسسه و مرکز تخصصی توی قم فعالند و روز به روز هم داره به اون اضافه می شه !البته میزان بازدهی و کارکردشون توی جامعه بماند!))واقعاً از تحلیل کاظم لذت بردم، مشخص بود کاملاً با فضای قم آشناست. اما توی ذهن خودم سؤالات و ابهامات زیادی وجود داشت. فکر کردم توی جمع مطرح کنم و جواب قانع کننده ای بدست بیارم.رو کردم به کاظم و گفتم : مگه مهم ترین و اصلی ترین دلیل ما برای درس و بحث و نهایتاً اجتهاد، آیه «نفر» نیست؟ پس چرا طلبه هایی که به بهانه تحصیل بهتر و کاملتر به قم هجرت می کنن اصلاً به قسمت دوم آیه که مربوط به رجعت باشه توجهی ندارن؟دلیل واضح اون هم ، وضعیت تبلیغ توی کشوره! با توجه به اینکه، هزاران طلبه توی قم داریم، هنوز بعضی از مساجد شهرای کوچیک و بزرگمون امام جماعت یا یه سخنران قوی ندارن.اگه من هم راه این آقایون رو طی کنم اصلاً دوست ندارم در قم تحصیل کنم .))چند لحظه همه ساکت شدند و به حرف های من فکر کردند؛ تا اینکه جواب خودم رو خودم دادم:

((این برنگشتن به قوم فقط مختص اون دسته از طلبه هاست که هیچ دغدغه تبلیغ و نشر معارف دینی رو ندارن و براشون هم مهم نیست که جامعه روز به روز از این معارف دورتر می شه و الا مگه آدمی که دغدغه هدایت مردم رو داره می تونه بی خیال همه چی، فقط مشغول درس و بحثش بشه ؟!)) همه با نگاهشون آفرین گفتند و خودم هم حال کردم . جلسه اون شب خیلی رو افکارم تأثیر گذاشت ، چند روزی هم صحبت های دوستان و تحلیل خودم رو مرور می کردم تا اینکه یه اتفاق مهمی افتاد...من تصمیمم رو گرفتم ...